دارم دیوونه میشم

انگشتر از دستم افتاده و نفهمیدم.شایدم خودم در آوردم ی جا گذاشتم 

حواست کجاست لنتییی؟! انگشتر مرضیه بود عاخه.

اولش دیوونگیه.بعدش مرگ.!

اما قبل این دیوونگیه تنهاییه!

+انگشتر رو پیدا کرد مامانم برام.تو آشپزخونه گذاشته بودم اما اصلا اصلا یادم نبود :|


دیشب یلدا بود.هرسال خونه مامان بزرگ(مامان مامانم)میرفتیم.امسال رفتیم خونه مادربزرگ(مامان بابا)

خب میدونستم خونه مامان بزرگ دایی ها میان و بزن و برقص.دوست داشتم برم و دوباره همشون رو یکجا باهم ببینم.خیلی وقته نشده اما نرفتیم

رفتیم خونه مادربزرگ.اونجا هم همه بودیم غیر آقاجون ک فوت شده.اونجا هم خوب بود.پیکسل رو ب فاطمه دادم و گفتم ک هدیه اس.خیلی خوشحال شده بود.بعدش شام ساده و فال حافظ گرفتیم و عمو میخوند.شعر احساسی رو مث شعر حماسی فردوسی میخوند.قشنگ تن حافظ رو لرزوند.بعدم تفسیر شعرامون رو بلند خوندیم.فالهامون هم درست در اومد.

خلاصه ک خوب بود.

+نمیدونم چرا چند روزه دلم گرفته.؟حس میکنم دلم برا یکی تنگه.اما نمیدونم کی.!


عنوان پست رو چرا اینجوری نوشتم؟ چرا خودمو اینجوری خطاب قرار دادم؟!!! خب میدونی الان ک شرایط کرونا شده هرکی میخواد درس بخونه باید گوشی داشته باشه و درس بخونه. ف-میم دختری ک کلاس شیشم باهاش همکلاسی بودم و بعد از اون کلاس یازدهم، وقتی که کلاسای عمومیمون رو با تربیت کودک ها افتادیم دیدمش. خیلی تعجب کردم که باباش گذاشه بیاد هنرستان. ولی اون روز هم هنوز دختر قبلی بود. با همون ظاهر قبلی. باباش بد دل بود.

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

شهر ثبت گروه تاپ ایکس آرت ممبرپلاس|افزایش اعضای واقعی کانال تلگرام دانلود فایل پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان پرسش مهر 1398 DIGIKALA wmacmil shop